top of page

‍ گفت آنکه یافت می نشود، آنم آرزوست

از دیو و دد ملول بودیم. با چراغ، گِرد شهر می گشتیم، انسانمان آرزو بود.

گفتند: یافت می نشود، جُسته ایم ما.

گفتیم: پس آنکه یافت می نشود، آنمان آرزوست.


امروز انسان را یافتیم. انسان در زندان بود.

با تنی رنجور و روحی بِشکوه و جانی نستوه.


در زمانه ای که کسانی کوه ها را می خورند و جنگل ها را می خورند و دریاچه ها را می خورند ‌و آب و خاک و آسمانمان را می خورند، یک نفر در زندان دارد بی آب و بی غذا می میرد.

او هنوز به هوای شرافتش نفس می کشد. او هنوز به قوت غیرتش زنده است.


این گاندی ایرانی خشونت پرهیز، این مرد مروّت و‌ مدارا، این پزشک نیک اندیش، این طبیب تیمار دار چرا باید در زندان باشد؟ چرا باید استخوان به استخوان بشکند؟

چرا باید سلول به سلول بپوسد؟


او باید بر چشم ما بنشیند، او باید قدر ببیند، او باید سپاس بشنود و پاداش بگیرد. او چرا تاوان می دهد؟ تاوان چه چیز را؟ تاوانِ «تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس» را؟


برادر شریف ما!

برادر نحیف ما!

ما به جان شما مشتاقیم. به بودتان.

خویش را از ما دریغ مفرما!

ما همه بیمارانیم، به دوای شما محتاجیم.

در این قحطی نان و انسان. ای انسان! زنده بمان و ما را برهان از زندان!


نگارا مردگان از جان چه دانند

کلاغان قدر تابستان چه دانند

بر بیگانگان تا چند باشی

بیا جان قدر تو ایشان چه دانند

بهل ویرانه بر جغدان منكر

كه جغدان شهر آبادان چه دانند

یكی مشتی از این بی‌دست و بی‌پا

حدیث رستم دستان چه دانند



🕯️@erfannazarahari

 
 
 

Comments


© 2022 by IranTimes.com - All rights Reserved.

Get Social

  • Facebook
  • Twitter
  • Youtube
  • Instagram

- Committed to delivering real time, unbiased news about IRAN to readers all over the world.

- Our mission is to tell the truth as nearly as the truth can    be ascertained.

- Cover a diverse range of topics and perspectives in a      sincere, relatable voice.

- We shall tell ALL the truth so far as we can learn it,            concerning the critical affairs of IRAN and the world.

bottom of page